سلنا سلنا ، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

خداوندگار ماه

اولین قدم های کوچک او...

1394/10/30 2:35
نویسنده : بیتا
95 بازدید
اشتراک گذاری

مدتهاست برای توی کوچولو چیزی ننوشتم کوچولوی 10 ماه و 20 روزه من، روزهامون خیلی سریع سپری میشن و من از قافله عقب موندم...

سلنای ناز من مثل یک گل روز به روز شکفته تر میشه و من کمی خسته تر از روزای قبل، این روزها سر من و بابایی خیلی شلوغ شده یه اسباب کشی پیش رو داریم و تغییر کار بابا، فعلا مدتیه کمی خونه سیمین جون هستیم کمی خونه خودمون و اکثرا در جاده، توی نازنین هم با این تغییرات خودتو وقف دادی ولی گاهی جوصلت سر میره و شرایط جدیدت برات خسته کننده میشه، زیبای من چقدر عجله داری برای دندون در آوردن؟؟؟ تا هفته پیش 8 تا از دندونات با سرعت باورنکردنی در اومدن ولی از مسائل غیرقابل باور پدیدار شدن دندونهای آسیات در این هفتست اونم قبل از دندونهای نیش، خیلی در چندروز گذشته اذیت شدی نازدخترم ولی این روزهای سختم با هم سپری میکنیم و بعدها بهشون لبخند میزنیم، شب اولین قدمهای قشنگتو بدون کمک برداشتی و بعد از 4 قدم افتادی و به ما نگاه کردی وقتی دیدیم با صدای بلند برات دست میزنیم و تشویقت میکنیم خودتم شروع کردی به دست زدن برای خودت، خدایا چقدر این لحظه ها شیرینه، حدود 2 ماهی میشه که میتونی دستای کوچوتو به میز و صندلی بگیری و بلند بشی ولی جالب بود برامون که برای تغییر مکان حتما یکی از دستاتو ثابت نگه میداشتی و بعد دست دیگرو به مکان امن میرسوندی، عاشق تکیه دادن به میز تلویزیون و تماشای اون هستی و سر کوچولوتو بالا میگیری و با دقت آهنگهای شاد و موزیکال توت فرنگی رو نگاه میکنی ( سلام بچه های خوشگل منم دوستتون توت فرنگی ...) برایم زیباترینی، بهترینی، ناب ترینی در نگاهت عشق و معصومیت موج میزنه همراه با شیطنتی دوست داشتنی، در مورد غذا خوردنت خیلی دلم میگیره نه اون زمان که کوچولو بودی میخوردی نه الان، نه فرنی نه شیربرنج نه سوپ، گاهی هوس میکنی فقط هویج و سیب زمینی پخته با یه کوچولو مرغ کنارش میخوری البته تازه فهمیدم که نخود و ذرتم دوست داری چون میتونی خودت برشون داری و بخوری، پودر پسته هم که دسر مورد علاقته، اگر یه کاسه پر ماست بهت بدیم اصلا نه نمیگی، راستی امیدوارم این اشتیاقت به خوردن میوه همیشه در زندگیت همراهت باشه، واقعا اگر مولتی ویتامینا نبودن نمیدونم دلمو به چی خوش میکردم البته شیر جز غذای جدانشدنی براته و یک جور آرامش ونیاز عاطفی، خیلی حرف توی دلمه ولی الان دیگه فرصت ندارم برات تعریف کنم پس تا یه روز دیگه و اتفاقای قشنگ بعدی به خدا میسپارمت...

پسندها (2)

نظرات (0)